مقاله بررسی جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی در 54 صفحه ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 13,000 تومان
مقاله بررسی جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی در 54 صفحه ورد قابل ویرایش
روشنفكران:
مؤثرترین قشر بر ایدهها و گرایشات دانشجویان، روشنفكران میباشند. به عبارت بهتر یكی از گروههایی كه همواره هدف گروههای روشنفكری قرار گرفتهاند دانشجویان میباشند.
در دوران دهه 1320 روشنفكران خصائص رادیكال پیدا میكنند و مبارزات ضد استعماری اوج میگیرد. در این دهه به دلیل امكان فعالیتهای باز سیاسی دانشجویان ایرانی به احزاب سیاسی و روشنفكران ملی و چپ (جبهه ملی و حزب توده) گرایش دارند.
پس از كودتای 28 مرداد به دلیل مدرنیسم آمرانه پهلوی، روشنفكران ایرانی به سوی فرهنگ ضد تجدد گام بر میدارند و در دهه 40 و 50 این مبارزات به اوج خود میرسد.
طیف ملی گرایان به دلیل مطرح شدن به عنوان ایدئولوژی رسمی شاهنشاهی و طیف چپ به دلیل اینكه تجلی فرهنگ ما دیگرایانه است، در میان دانشجویان و مردم مورد استقبال قرار نمیگیرد. در عوض گرایش دینی شدید در میان دانشجویان و نقش شریعتی در پل زدن بین دانشجویان و توده مردم، زمینه را برای افزایش نفوذ اندیشههای مذهبی فراهم میكند.
دورة پیش از انقلاب، جامعه روشنفكری ایران، تنها مانع برای تولیدات فكری و فرهنگی خود را دخالت دولت محدود بودن آزادی میدانستند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی جریان روشنفكری به طور دهه جانبه در روند انقلاب اسلامی وارد شد و به نوعی دهه 1360 ادامه همان گرایشهای دهه 1350 است.
گرایش مسلط در آغاز انقلاب، اندیشههای شریعتی است. حتی بسیاری از روحانیون در این دوره تلاش میكنند اندیشههای خود را با وامگیری از زبان و مفاهیم ساخته و پرداخته شریعتی ارائه دهند. اما، پس از حدود دو سال، با تحكیم پایگاه روحانیت در ساختار قدرت سیاسی، اندیشه شریعتی به تدریج توسط روحانیت سنتی كنار زده میشود.
در این مقطع اندیشه رضا داوری كه نشانه استمرار گفتمان رادیكالی انقلاب اسلامی است بازسازی مذهب سنتی را با خود به همراه دارد. در واقع اندیشههای داوری همزمان با عملیات وسیع اسلامی سازی در اوایل دهه 1360 آغاز میشود و بازتاب این اندیشههای اسلامی سازی در انقلاب فرهنگی و تعطیلی دو نیم سال دانشگاهها به وضوح دیده میشود. دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز ادامه منطقی همان اندیشههاست.
پایان جنگ و تغییرات ساختاری در سه عرصه بینالمللی منطقهای و داخلی باعث تجدید نظر و بازسازی دیدگاهها و اندیشهها گردد و در این مقطع شاهد ظهور نسل جدید با دیدگاههای نوین هستیم. در این دوران دیدگاههای دكتر سروش به بسیاری از مطالبات اجتماعی و سیاسی جوانان و دانشجویان پاسخ میدهد. تاكید ایشان بر عقلانیت، جامعه مدنی و گفتگو با غرب، نشانههای گست از گفتمان انقلاب اسلامی است.
در اواخر دهه دوم انقلاب، نشانههایی از افول نظریات داوری و سروش آشكار میگردد. و با احیاء و بارسازی اندیشههای شریعتی فصل جدید در تاریخ روشنفكری آغاز میشود.105
بنابراین در آغاز انقلاب شریعتی در میان دانشجویان مسلمان هوادارانی دارد اما به تدریج دیدگاههای سنت گرایی و اقتدارگرایی دینی جایی برای این تفكر نمیگذارند.
دانشجویان در طی دوران جنگ بطور صادقانه در خدمت نظام قرار میگیرند و در این مقطع تاكید بر غرب ستیزی و عدالت خواهی مهمترین شعار آنهاست. پس از پایان جنگ دانشجویان و روشنفكرانی كه تجربه انقلاب و جنگ داشتند به جای نگاه بیرون و موضعگیری ستایش آمیز یا خشم آلود علیه آن، به یك نگاه درون چشم میاندازند.
در دهه 1370 دانشجویان به همراه روشنفكران (بویژه روشنفكران دینی) به توسعه سیاسی، دموكراسی حقوق شهروند و مدنی و آزادی و… روی میآورند.
روحانیون:
در دو دهة 1360و 1350 یك ارتباط دو طرفه میان روحانیون و دانشجویان وجود داشت. در دهه 1360 روحانی برای دانشجویان مسلمان با ارزش شناخته میشد. در همین دهه بحث وحدت حوزه و دانشگاه مطرح میشود. اما به تدریج روحانیون با مسلط شدن بر اوضاع و در دست گرفتن حاكمیت نیازی به ارتباط دو طرفه با دانشجویان نمیدیدند و بیشتر رابطه یك طرف و میرد و مرادی مطرح میشود.
اما دانشجویان هم مرید محض نشدند و پیروی را مشروط و مقید میدانستند بطوری كه در انتخابات دوره دوم، سوم و چهارم مجلس این اختلافات خود را نشان میدهند.
در انتخابات شاهد نزدیكی بخشی از روحانیون (روحانیون مبارز) به دانشجویان هستیم در حالی كه بخشی از روحانیون (روحانیت مبارز) بیشتر رابطه مراد و مریدی با دانشجویان برقرار میكردند و همین سبب دوری دانشجویان از این بخش از روحانیون گردید.106
در مجموع دانشجویان با روحانیونی كه در نقش هم پیمانان سیاسی آنها ظاهر میشدند، بیشترین ارتباط را داشتند. روابط بین آنها تا حدودیدو طرفه بود (انجمنهای اسلامی و روحانیون مبارز) اما روحانیانی كه بیشتر با زبان قدرت با دانجشویان سخن میگفتند (روحانیت مبارز) در میان دانشجویان مسلمان طرفدار نداشتند و حتی شاهد برخوردهای دانشجویان مسلمان انجمنهای اسلامی با روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه در صحنههای مختلف سیاسی (بویژه انتخابات) هستیم.
جناحها و نیروهای سیاسی پس از انقلاب اسلامی تا 1376:
در جامعه ایران تشكلهای سیاسی و خوبی سازمان یافته آن چنان كه در جوامع اروپایی یا سایر جوامع دموكراتیك ملاحظه میگردد، حضور ندارند. با وجود این، دوگانگی راست و چپ در دنیای امروز جنبه جهانشمول دارد و در همه جوامع به اشكال مختلف خودنمایی میكند.
در ایران هر دو جریان به گرایش كلیتر یعنی به جریان تجدد تعلق دارند. به لحاظ فرهنگی اگر به دو حوزه فرهنگی مجزا منجر نشوند حداقل از نظر فرهنگی – سیاسی كاملاً متفاوت هستند.
پیدایش این دو جریان به سالهای انقلاب مشروطیت بر میگردد. در مجلس دوم این دو جریان در قالب دو حزب (دموكرات عامیون با گرایشهای چپ و حزب اجتماعیون اعتدالیون) با گرایش ملایمتر و محافظه كار (نه) تجلی یافتند.
پس از انقلاب مشروطه تحت تاثیر احزاب كمونیست اروپا و روسیه، در ایران نیز حزب سوسیالیست از استحاله حزب دموكرات بوجود آمد.
طیف راست در واكنش به جریان چپ تولد یافت و عمدتاً در قالب ملی گرایی پا به عرصه گذاشت. البته جریان راست به ملی گرایی ختم نمیشود بلكه طیفی از جریان مذهبی و گروههای اجتماعی و اقتصادی مثل بازاریان را نیز شامل میشود.107
همانطور كه اشاره شد هر چند تشكلهای سیاسی و حزبی ایران در مقایسه با احزاب جوامع دموكراتیك غرب بسیار متفاوتند. اما علیرغم فقدان احزاب سیاسی (به معنای خاص آن كه در جوامع دموكراتیك اروپایی وجود دارد)، گروهها و تشكلهایی به مرور زمان و بویژه پسی از سال 1361 به تدریج شكل گرفته و هویت یافتهاند كه به نظر برخی از كارشناسان مسائل سیاسی، كاركرد احزاب را دارا هستند و به عبارتی حالتی از شبه حزب از كارشناسان میدهند. این گروهها را عمدتاً در دو جناح راست و چپ طبقهبندی كردهاند كه به لحاظ محتوایی با احزاب سیاسی (چپ و راست) اروپایی متفاوتند.
به نظر دكتر حسین بشیر به چهار بلوك از احزاب سیاسی در سالهای پس از پیروزی انقلاب پدیدار شدند: 1- احزاب و گروههای سكیولاریست و لیبرال طبقه متوسط جدید (نهضت آزادی، گروه جنبش، حزب جمهوریخواه خلق مسلمان و…
2- احزاب غیر لیبرال و بنیادگرای متعلق به روحانیت سیاسی (حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران)
3- گروههای اسلام گرای رادیكال متعلق به بخشی از طبقه روشنفكران (سازمان مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز و…)
4- احزاب هوادار سوسیالیسم108 (سازمان فداییان خلق، سازمان پیكار، سازمان طوفان …) نهضت آزادی سمبل جناح لیبرال محسوب میشود. این نهضت با فضای باز سیاسی سال 1339 و به دنبال آن در اردیبهشت 1340 تاسیس شد.
با تحولات 15 خرداد این نهضت به سمت مبارزه مسلحانه رفت و در سال 1344 سازمان مجاهدین خلق از دل آن بوجود آمد. در دهه 1350 با نهضت روحانیون هماهنگ شد و در زمان انقلاب و بعد از آن تا بركناری و عزل بنی صدر نفوذ فراوانی داشت (در كابینه موقت 60% وزراء به این نهضت تعلق داشت)109
2- احزاب و نیروهای سیاسی سالهای 62-1359 و ارتباط آنها با جنبش دانشجویی:
سالهای 62-1359 شامل دولت بنیصدر (هر چند بنیصدر در طیف لیبرال جای میگرفت ولی اكثریت اعضای كابینه وی از نیروهای انقلابی و بدون گرایش به راست یا چپ بودند)، دولت شهید رجایی با گرایش چپ مذهبی، تشكیل دولت موقت مهدوی كنی (جناح چپ و راست هر دو در كابینه حضور دارند)، و در نهایت اوایل دولت مهندس میرحسین موسوی با گرایش چپ ذهبی میشد.
در این مقطع حزب جمهوری اسلامی نقش حزب واحد مسلط را ایفا كرد و به مشاركت تودهای و بسیج عمومی از طریق تشكلات خود در سراسر كشور پرداخت. در اولین انتخابات ریاست جمهوری، به دلیل منع روحانیون از نامزد شدن در انتخابات، نتوانستند ریاست جمهوری را به دست آوردند اما پس از عزل بنیصدر منصب ریاست جمهوری را تصرف كردند. این حزب در اولین انتخابات مجلس با ائتلاف با گروههای اسلامگرای دیگر مانند جامعه روحانیت و فدائیان اسلام اكثریت مجلس را در دست داشت. همین اكثریت پارلمانی با اقدامات و انتصابات رئیس جمهوری (بنیصدر) به مخالفت برخاست و سرانجام محمد علی رجایی را به رغم تمایل رئیس جمهوری به نخست وزیری گماشت و بالاخره پساز حكم رهبر انقلاب، بنیصدر را برای تصدی منصب ریاست جمهوری ناصالح شناخت. از این زمان به بعد ضدیت گروههای اسلامگرا با لیبرالیسم شدت بیسابقهای پیدا كرد.8
بنابراین پس از این، با تسلط گروههای اسلامگرا موج تازهای از پوپولیسم و رادیكالیسم ایدئولوژیك به عنوان پشتوانة بسیج تودهای ظاهر شد.
شكلگیری جناج چپ و راست را در واقع باید از این زمان یعنی بعد از عزل بنیصدر و تشكیل دولت باهنر و رجایی جستجو كرد.
اصولاً امام با تفرقه نیروهای انقلابی مخالف بود به همین جهت قبل از انقلاب دستور تشكیل حزب الله را صادر نمودند و پس از پیروزی انقلاب، حزب جمهوری اسلامی تاسیس شد. تا از تفرقه نیروهای انقلابی جلوگیری شود اما این استراتژی نتوانست از اختلافات جلوگیری كند و بروز اختلافات در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی باعث ظهور چپ و راست گردید.
در مجموع در این مقطع طیف چپ سنتی كه از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز برخاسته بود پس از عزل و بركناری بنیصدر حضوری فعال در صحنه سیاسی كشور داشت.
این گروه با روی كار آمدن دولتهای رجایی و باهنر به سرعت دست به قبضه قدرت زدند و با تشكیل كابینه میرحسین موسوی، نمود كامل تفكر چپ سنتی در این كابینه مشاهده میشود.
طیف چپ سنتی در مجالس اول، دوم و سوم اكثریت را داشت و تا سال 1368 قوه قضائیه و مجرئیه را نیز در دست گرفت.
جامعه روحانیت در زمان بنیصدر، در دولتهای باهنر، رجایی و میرحسین موسوی در اقلیت بودند اما در شورای انقلاب، اغلب اعضای شورای مركزی آن، عضو بودند.
بنابراین در این مقطع با عزل بنیصدر، دوره حاكمیت رسمی حزب الله آغاز شد و لیبرالها در موضع اقلیت قرار میگیرند.
در این دوره اكثریت قاطع مجلس قانونگذاری، شورای نگهبان، شورای عالی قضائی و هیئت دولت در اختیار پیروان خط امام بود.
در دانشگاه هم با انقلاب فرهنگی بخشی از جنبش علیه بخش دیگر آن وارد عمل شد و به عبارت دیگر فعال بودن زیاده از حد سازمانهای سیاسی در درون دانشگاه بهانهای شد برای شروع انقلاب فرهنگی.
پس از اشغال سفارت آمریكا و وقوع انقلاب فرهنگی، جنبش دانشجویی كاملاً وابسته به هیئت حاكم شد و در واقع پس از انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاهها با اخراج گروهی از دانشجویان و استادان، سعی شد دانشجویان بازگشته به دانشگاهها یا همسویی فكری و فرهنگی با گردانندگان نظام داشته باشند یا چنان از مسائل سیاسی و اجتماعی سرخورده باشند كه به چیزی جز اتمام تحصیل نیاندیشند.
قیمت فایل فقط 13,000 تومان
برچسب ها : تحقیق بررسی جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی , پژوهش بررسی جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی , مقاله بررسی جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی , دانلود تحقیق بررسی جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی , بررسی جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی , جنبش های دانشجویی , ارتباط جنبش ها